۶ ماه اول
تو ٦ ماه اول تو داشتی خودت رو به این دنیا عادت میدادی . مخصوصا که شما هم یک ماه زود به دنیا اومدی بدجور عجله داشتی .به خاطر همین زود اومدنت من خیلی اظطراب کشیدم عزیرم ولی خدا رو شکر هیچ مشکلی نبود و شما صحیح و سالم از بیمارستان صارم مرخص شدی.
حدود ١ ماه پیش مامان جون اینها بودیم تا من از اون حال و روز بعد از زایمان در بیام و از مامان جون و خاله سحر یاد بگیرم که چجوری از شما نگهداری کنم .
از همون اول فقط شیر مادر خوردی و لب به شیر خشک نزدی من خیلی سعی کردم به شیر خشک عادنت بدم ولی نشد و الان خوشحالم که نشد . لب به شیشه و پستونک هم نزدی قربونت برم که حرف حرفه خودت بود.
از اول نی نییه ساکتی بودی غیر ازوقتهایی که گاهی دلدرد داشتی اصلا گریه نمیکردی .
الان بیدار شدی قشنگم صدام میکنی که باهات بازی کنم بازم مییام مینویسم
عکسها مربوط به ١ماهگی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی